((حسرتناب))
منو يك پاكت سيگار و دوتا پيك شراب
همرَهِ غصه و تنهايي و يك نبض سراب
هي نشستيم زديم پيك به پيك خنديديم
تا به جايي رسيديم ، شديم مست وخراب
لحظه اي غصه به تنگ امد و با لهن عجيب
داد و اي داد كه ما را به تو بيچاره چه كار
خنده مستي غم با كمي اندوه و غبار
نظري كرد به چشمي كه شده خيسو پُرآب
ناگهان از پس غم بغض پديدار شد و گفت
حال اين لحظه خود را نسپاريد به جواب
ما همه زاده ي عشقي مو غم حجر نگار
بزنيد بر سر اين چنگ و ني و تار و رباب
همه گفتيم ، شنيديم و كمي خنديديم
تا كه مستي پريد از سرمان بعد يه خواب
چشم وا كردم و ديدم به خودم امده ام
باز من ماندم و تنهايي و يك حسرت ناب
((غزليات فرشيدشريفي))
٩٧/٤/١٣
ساعت٩:٠٠شب
:: برچسبها:
حافظ ,
سعدي ,
خيام ,
شهريار ,
فرشيدشريفي ,
غزليات ,
شعر ,
اشعار ,
ادبيات ,
حسرت ناب ,
طبيعت ,
ابي ,
مولانا ,
ديوان ,
شمس ,
عكس ,
متن زيبا ,
رمان ,
داريوش ,
ماكانبند ,
عكس طبيعت ,
,
:: بازدید از این مطلب : 244
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0